تفحص، رمزگشای ابهامات جنگ است
- شناسه خبر: 86977
- تاریخ و زمان ارسال: 29 آذر 1402 ساعت 11:05
- نویسنده: مریم اکبرپور
خبر تفحص پیکر ۱۷۵ شهید غواص دستبسته عملیات کربلای۴ در سال۹۴ موجی از احساسات را بین مردم کشورمان ایجاد کرد، گرچه بعدها اطلاعات تکمیلیتر نشان داد همگی این غواصها دستبسته نبودند. اهمیت تفحص در رمزگشایی بسیاری از عملیاتها از یکسو و پایان دادن به مفقودالاثری رزمندگان سالها دفاع مقدس، قابل چشمپوشی نیست.
نام عملیات کربلای ۴ از زمانی در میان مردم بر سر زبانها افتاد که خبر دادند قرار است در اردیبهشتماه سال ۱۳۹۴ پیکر ۱۷۵ شهید غواص که بعد از ۲۹ سال توسط گروه تفحص کشف شده بود بر دستان مردم تشییع شده و به آغوش خانوادههایشان برگردند.
در آستانهی سالگرد تفحص ۱۷۵ شهید غواص کربلای۴ با یکی از فعالین این حوزه به گفتوگو نشستیم.
یکی از مشخصات کار تفحص طاقتفرسا بودنش است، هم به لحاظ جسمی که جسم در گرما و شرایط دشوار خسته میشود و هم به لحاظ روحی که یا گاهی صد روز تلاش هم به یافتن شهیدی نمیانجامد، یا نتیجهی روزها کار سخت، رسیدن به پیکر عزیزی از کشور و پارهی تن خانوادهای منتظر میگردد.
سردار سیدرضا موسوی، فرمانده گردان امام علی سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان و عضو مجموعه تفحص ستاد کل نیروهای مسلح به فرماندهی سردار سید محمد باقرزاده (رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح) است که با وی به گفتوگو نشستهایم؛ کسی که از حدود سی سال پیش، عمر شریف خود را به جستوجوی مفقودین عزیز دفاع مقدس اختصاص داده است.
سید رضا موسوی، تفحص را بخشی از جنگ و روندی جدا و پیچیده میداند که باعث کشف بسیاری از ظرافتها و ایهام و ابهامات جنگ میگردد؛ چنانچه طریق شهادت بسیاری از عزیزان بعد از تفحص پیکرهای مطهرشان معلوم گشت؛ او گفت: تفحص داستانی است که باید از تمام زوایا به آن پرداخت.
وی با بیان این مطلب که از استانهای مختلف در عملیات تفحص شرکت داشتهاند، از هماستانیهای هر شهیدی که اشراف بیشتری به منطقه دارند گرفته تا نیروهای سراسر کشور، ادامه داد: تمام مناطق در عملیات تفحص فعالیت داشته و بر اساس اطلاعات تیپ و لشکرها مبنی بر اینکه زمان جنگ در چه منطقهای عملیات داشتهاند، منطقهی تفحص تعیین میشد، که علاوه بر تیپهای مستقیم اقدام به جستجو میکردیم.
موسوی در خصوص مناطقی که تاکنون تفحص کرده است، گفت: این مناطق از ایلام آغاز و ضمن پوشش مناطق عمومی عملیاتی مانند سومار، میمک، صالحآباد، خاصهعلی، مهران(که خود منطقهای وسیع است)، نیزار، دهلران، شرهانی؛ درنهایت به تنگهی چزابه، بستان، شلمچه و طلاییه و همچنین شرق دجله و بصره منتهی میشود.
در همان ابتدای گفتوگو به شهدای غواص رسیدیم، وی دربارهی محل تفحص این شهدا گفت: شهدای غواص بیشتر همان سمت کربلای چهار بودند، که از سمت نهر خین _ نهری که شلمچه ایران را از جزیره بوارین عراق جدا کرده است_ تا فاو ادامه دارد. منطقهای که از حدود ۱۳لشکر، نمایندهی غواص در عملیات داشتند.
موسوی ادامه داد: بیشتر شهدا در آب به شهادت رسیده بودند و آب آنها را به دهانهی خلیج آورده و پیکرهای مقدسشان از آب گرفته شده بودند؛ اما شهیدانی که وارد خاک عراق شده بودند، دور از دسترس بودند و اگر تفحصی هم صورت میگرفت میبایست توسط عراقیها باشد که مواردی هم داشتهایم.
موسوی به رایزنی با عشایر یا ماهیگیران سمت بصره اشاره کرد و ادامه داد: بخشی از شهدا به این طریق تفحص و تحویل گرفته شدند.
سید رضا موسوی در پاسخ به مکان تفحص ۱۷۵ شهید دستبستهی غواص، گفت: این عزیزان جزو افرادی بودند که بعدها و در منطقهی امالرصاص تفحص شدند.
غواص شهیدی که امامزادهی عراقیها شده است
سید رضا موسوی در بیان خاطرهای از رایزنی با یکی از عشایر عراقی، گفت: یک بار به یکی از عشایر برخوردیم که هر دو کار گلهداری و ماهیگیری را انجام میداد، بهطریقی موفق به یافتن وی و ارتباط با او شدیم، وقتی از او خواستیم درصورت برخورد یا پیدا کردن پیکر شهیدی، به ما خبر و آن را تحویل دهد، پس از رایزنی و جلب نظر مثبت وی و قول مساعدش، از گروه ما پرسید: “پیکر شهیدتان را میخواهید چهکار؟ چه استفادهای از این شهدا میبرید؟!”
سوال میکرد که این همه وقت و هزینه و انرژی و تعامل صرف میکنید که چه نفعی ببرید؛ هر کدام از افراد گروه تفحص با نگاه و ملاحظات خود، پاسخی به وی دادند؛ از جمله “پایان چشمانتظاری خانوادههای شهدا” اما این فرد عراقی درنهایت گفت: “نه! شما بهرهای از این شهدا نمیبرید”.
موسوی نگاه عاقلانهی این عشیره و لحن کنایهآمیزش را کاملا بهخاطر داشت و گفت: ادامهی گفتوگو بهنوعی به رجزخوانی کشیده شد، به او گفتیم ما حداقل شهید داریم ولو اینکه استفادهی از او را بلد نباشیم، شما چه که از همین هم محروم هستید، آن عشیره تایید کرد و گفت، بله ما شهید نداریم، اما امامزادهای شهیدان خود شما داریم!
موسوی از بهت گروه تفحص در آن زمان یاد کرد و ادامه داد: موضوع را از آن عشیره پرسیدیم و برایمان گفت که بعد از جنگ وضعیت مالی بسیار بدی داشته و به گلهچرانی برای خانوادههای دیگر مشغول بوده است تا اینکه روزی در یکی از نخلستانها، پوتینی از خاک بیرونآمده را مشاهده میکنند..
سردار موسوی ادامه داد: آن گلهدار عراقی از کندن و کاویدن زمین اطراف پوتین و شباهت آن به پوشش غواصی میگفت و اینکه در نهایت به پیکری از شهیدی ایرانی برمیخوردند که داخل لباسش نوشتهای با عنوان “سید رضا موسوی” به چشم میخورده است. سید رضای این گفتوگو از ملاحظهی خود در روایت این بخش از خاطره و احساس شرم! از همنامی با این شهید و قیاس جایگاه وی با بازماندگانی چون خود، گفت و ادامه داد: شال سبزی که دور گردن پیکر شهید بوده و ارادتی که این عشایر به سادات دارند، سبب شده بود که این افراد، پیکر شهید را به خاک سپرده و اتاقکی نیز روی مزارش ایجاد کنند و به عنوان زیارتگاهی برای خود (به جهت سادات بودن) به آن توجه کنند.
وی افزود: این عشیره با تکرار و تاکید این جملهی “امامزادهی ما، شهید شما” گفت: افزایش توجه و رغبت مردم به این امامزاده و خبر حاجاتی که میگرفتند به گوش دولتمردان بصره رسید و آنان به نیت اهانت و قصد خراب کردن این امامزاده با لودر به سراغ “امامزادهی ما، شهید شما” آمدند اما در یکمتری مزار، این لودر آتش گرفت! و همین باعث شد که همان دولتمردان اتاقکی شکیل با گنبد برای این شهید ایجاد کنند و این محل، زیارتگاهی برای همه شد، چنانچه اهل سنت هم به زیارت آن میآمدند و حاجت میگرفتند.
فرمانده گردان امام علی سپاه استان همدان در پاسخ به این سوال، که این عشیره چه حاجتی گرفته بود، گفت: احساس آن فرد و لحنی که در بیان این موضوع و تفاخر به مستجابالدعوه بودن آن شهید هنگام صحبت دربارهی او داشت باعث شد همین سوال را از او بپرسیم، که شما چه حاجتی از این شهید گرفتید و او گفت: من زندگی بسیار بدی داشتم و خدا فرزندی هم به من نمیداد تا اینکه به التماس نزد این امامزاده _ که از شهدای شما هست _ آمدم و خواستم نزد خدا شفیع شود که فرزندی به ما عطا کند و چیزی نگذشت که صاحب فرزند پسری شدیم و نام او را هم “رضا” گذاشتیم و از زمان آمدن رضا به زندگیمان، زندگیمان چنان زیرورو شد که مایهی غبطه و زبانزد همهی مردم شده است؛ حال بگویید شما چه استفادهای از شهیدتان میبرید؟!
سیدرضا موسوی با بیان این مطلب که آن عشیره صرفا از باب مادی، به بهرهمندی از شهید اشاره داشت، خاطرنشان کرد: اگر ما از باب معنوی، زمان زیارت گلزار شهدا، معراج، یادوارهها یا حضور در مراسم تشییع آنان دست به دامان آنان گردیم، آنانی که خود پروردگار به نام آنان قسم خورده است و
وی با تاکید بر صدق کلام و وعدهی خدا ادامه داد: خود خداوند شهید را زنده معرفی و خود را ضامن خون او عنوان کرده است، چنانچه در سورهی آل عمران (۳) آیه ۱۶۹ میفرماید: “اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ”؛ پس اگر خواست خداوند باشد، شهیدان قادر بر انجام کارهای بسیاری هستند. وقتی نه حتی فقط اهل بیت علیهمالسلام که علاقهمندان به امام حسین علیهالسلام و شیعههای واقعی، دارای مقام شفاعت هستند، برکات و عنایات شهدا قابل شمارش نیست.
موسوی در پاسخ به زمان و مکان وقوع این خاطره، گفت: حدود سال ۷۶ و در تفحص سمت طلاییه و شلمچه به این روایت برخوردیم و هماکنون نیز در منطقهی عملیاتی کربلای۴، اگر بر بلندی بایستید، گنبد این “امامزادهی آنها، شهید ما” را دقیقا در منطقهی امالرصاص به وضوح میبینید.
سردار موسوی در پاسخ به این سوال که آیا بعدتر، خانوادهی این شهید عزیز شناسایی شدند یا خیر، ابراز بیاطلاعی کرد و صرف نام شهید عزیز را با توجه به پرتکرار بودن آن و تعداد بالای مفقودین به این نام در هر استان کافی ندانست. (جستجوی این رسانه نیز در یافتن خبری مبنی بر شناسایی این شهید عزیز به نتیجهای نرسید)
سید رضا موسوی این خاطره را قطرهای از اقیانوس روایتهای تفحص دانست و گفت: اگر هر روز از تفحص آن هم فقط از نگاه یک نفر نگاشته شود، کتابها نوشته خواهد شد.
پیکری که در استجابت درخواست مادر شهید، سالم تفحص شد
سردار موسوی در پاسخ به میزان سالم بودن پیکر مطهر این شهید و دیگر شهدا، اظهار داشت: بین پیکرهای تفحصشده در این مدت(توسط سردار موسوی)، پیکری از عزیزی باقی نمانده بود، جز در یک مورد که او را در خاکریزی در طلاییه یافتیم و پیکر چنان سالم بود که بلافاصله به سردخانه منتقلش کردیم مبادا آسیبی به آن وارد شود؛ البته گوشت پیکر کاملا تحلیل رفته بود اما پوست چنان بر تمام بدن باقی مانده بود که یک پیکر کامل و مجسم، داشتیم. موسوی در پاسخ به اهلیت این شهید، وی را از جوانان شهریار عنوان کرد و افزود: راز سالم ماندن این پیکر توسط خیلی از افراد جستوجو شد، درنهایت محققی به این پاسخ رسید که مادر شهید سالها بعد از مفقودالاثری فرزندش به زیارت کعبه مشرف میشود، این مادر در لحظهی ورود به مدینه و دیدن گنبد خضرایی نبوی، دست سوی آن دراز کرده و به فریاد میگوید: “ای پیغمبر، سالهاست از فرزندم بیخبرم؛ اگر شهید هم شده باشد پیکرش را از تو سالم میخواهم” و خواستهی مادر شهید اینگونه توجه و مستجاب میشود.
موسوی این روایت را مربوط به اوایل سال ۷۶ عنوان کرد و در خصوص مکان تفحص آن گفت: این کانال دستساز توسط خود عراق بهمنظور هدایت بارانهای فصلی به عراق در طلاییه ساخته شده است.
توضیح: در جستجوی این رسانه جهت یافتن اطلاعات بیشتری در مورد این شهید، به شهید دیگری از شهدای عملیات کربلای ۴ برخوردیم که بعد از ۱۶سال، پیکر سالم او پیدا شد.
محمد رضا شفیعی در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم مجروح میشود و چون همرزمش نتوانسته بود او را به عقب برگرداند، به دست عراقیها اسیر میشود. یازده روز در اسارت بوده و در نهایت به دلیل جراحتش در زندان به شهادت رسیده و همانجا در کربلا دفنش میکنند.
بعد از شانزده سال پیکر محمدرضا را سالم از خاک در آورده بودند؛ در شرایطی که صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود و پیکر پاک این شهید را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود؛ حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوانهای جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص، پیکر محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!
شهید شفیعی در سال ۸۱ در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
پیکر مطهر جمعی از غواصان و خطشکنان شهید عملیات کربلای۴ که در دیماه سال ۶۵ خط عملیاتی اروند را شکستند و حتی از جزیره امالرصاص هم عبور کرده بودند، بعد از ۳۰ سال توسط تیم تفحص پیکر مطهر شهدا کشف شد. نقطهای که شهدا در آن پیدا شدند، ۱۵ کیلومتر جلوتر از خط مقدم یعنی ابوفلوس در منطقه ابوالخصیب عراق بود.