کربلای پنج، تکمیلکنندهی کربلای چهار و فتحالفتوح دفاع مقدس بود
- شناسه خبر: 86974
- تاریخ و زمان ارسال: 6 دی 1402 ساعت 11:00
- نویسنده: سید امیررضا طباطبایی
عملیات تکمیلی کربلای ۵ با رمز یا زهرا (س) در محور شلمچه – کانال ماهی به صورت نیمهگسترده در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۱۳ به فرماندهی سپاه انجام شد. عملیات کربلای ۵ به فاصلهٔ ۱۵ روز و در پی عدم موفقیت عملیات کربلای ۴ انجام شد، که به روایت قاسم سلیمانی، اجرای بلافاصلهی آن نیروهای عراقی را غافلگیر کرد و عملیاتی «پیچیدهتر» بود که «بزرگترین موفقیت» را در پی داشت.
در آستانهی سالروز این عملیات، پای صحبتهای یکی از رزمندگانی نشستیم که در هر دو عملیات کربلای ۴ و ۵ حضور داشت.
اکبر فریدونی یکی از غواصان و یادگاران دفاعمقدس از استان آذربایجان غربی است که میگوید: “ما اکنون نیز سرباز دفاع مقدس هستیم و کار و زندگیمان آنطرف آبها جا مانده است.”
به کربلای چهار و پنج برویم، شما از رزمندگان عملیاتی بودید که شهیدان بسیاری را تقدیم کشور کرد و خوشبختانه زنده برگشتید.
کربلای چهار و پنج، مقطع خاصی از دفاع مقدس را با پیچیدگیهای خاص خود، تشکیل دادهاند.
این عملیات داخل هم هستند و از هر دو لحاظ زمان و مکان با یکدیگر ارتباط دارند و مکمل یکدیگر هستند. اگر کربلای چهار نبود، کربلای پنج هم اتفاق نمیافتاد، اگر در کربلای چهار، عدمالفتح داشتیم بلافاصله کربلای پنج خلق شد و این جزو تدبیرها و قدرتهای دفاع مقدس است که مجموعهای بتواند اتفاق نابسامانی مثل کربلای چهار با سیصد گردان آماده به رزم را بلافاصله و در عرض ۱۵ روز ساماندهی کند و در عملیاتی بزرگ و تمامکننده به توفیقات بزرگ دست یابد.
دفاع مقدس بهسبب آنکه جزو بزرگترین سرمایههای ملی و معرفتی ما است، همیشه مورد تاخت و تاز بوده و خواهد بود و برای بهرهبرداریهای نامشروع مورد آماج تهمتها و انگهای متعدد قرار گرفته و خواهد گرفت و همین موضوع وظیفهی همه را در هر حوزهای سخت میکند.
بزرگیهای دفاع مقدس را همه پیگیر هستند و زمانی که دشمن روایت نادرستی را شایع میکند، همه به دنبال کشف حقیقت برمیآیند و همین امر کار ما را سختتر میکند. اگر پیشتر روایت درستی به مردم ارائه نشده باشد، توجیه روایتهای غلط دشمن کاری سختتر میشود.
آیا از همرزمهایتان در عملیاتهای کربلای چهار یا پنج خاطرهای در ذهن دارید، که پررنگتر از سایرین خودنمایی کند؟
از این دست خاطرات کم نیستند اما یک مورد که برجستهتر در خاطرم مانده مربوط به همرزم شهیدم، “حاج حسین داروییان” است که نیروهای زبدهی گردان ما بود. جوانی زبده و شجاع که شایستگیاش حداقل فرماندهی گردان بود.
کدام گردان بودید؟ شهید داروییان عضو نیروهای گردان حبیببنمظاهر لشکر ۳۱عاشورا بود و در تمام عملیاتهای آن گردان شرکت کرد و در آخرین روزهای جنگ هم در منطقهی ماهوت شهید شد.
خاطرهی خاص شما درمورد ایشان چه بود؟ در عملیات کربلای پنج، خیلی شدید درگیر بودیم، غواصی را انجام داده و خط اول دشمن را گرفته بودیم اما بهشدت مقاومت میکردند و دیگر به جنگ تن به تن! رسیده بودیم. سنگرها را پاکسازی میکردیم و جنگ عجیبی در گرفته بود در همین حین که منور هم ریخته شده و جاده روشن بود، دیدم یک نفر از بچههای خودمان که لباس غواصی به تن دارد، لنگان و تلوتلوخوران به سمت عقب میآید و وسط جاده گلوله میخورد. کمی جلوتر رفتم و دیدم این مجروح همان حاج رضا داروییان است، دویدم و جلوتر رفتم و متوجه شدم که نارنجکی که داخل کانال آنها انداخته بودند، کل شکم او را پاره کرده بود و رودهها و امعاء و احشاء بدن را بیرون ریخته بود و حاجرضا آنها را با گل و لای! از روی زمین جمع کرده و در دست داشت، چنانچه رودههایش از لای انگشتانش آویزان بود. دویدم به سمتش که او را پانسمان و کمک کنم اما با آرامش رو به من گفت: “راست و همقد من بایست! چه خبرتان است؟ بچهها کلی زخمی شدهاند، به کمک آنها بروید، من خود آرامآرام به عقب باز میگردم” وی خود به عقب بازگشت و در بیمارستان خاتمالانبیاء مورد عمل جراحی قرار گرفت، ۷متر از رودهی او بریده شد اما به خدا قسم پانسمانش به پایان نرسیده، به جبهه بازگشت. چنین افرادی بودند که حق به گردن ما و این کشور دارند. حتی ما رزمندگان هم در مقابل چنین مجاهدتهایی هیچ نکردهایم و جامعه نیاز به طرح روایات اینچنین دارد، اما متاسفانه افرادی که پای کار چنین وظایفی باشند، بسیار کم هستند.
(شهید رضا داروئیان در دوران حضور در میادین نبرد و جبهههای حق علیه باطل در عملیاتهای متعددی مانند: عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر چهار، خیبر، بدر، والفجر هشت، کربلای چهار و پنج و بیتالمقدس شرکت کرده است که در اثنای عملیاتهای مختلف چندینبار به شدت مجروح شد؛ بهنحوی که شدت جراحتها منجر به از کارافتادن دید چشم چپ، گوش چپ و پارگی عصب دست چپ گردید.
این شهید بزرگوار پس از حضور مستمر در جبهههای جنوب و غرب و دفاع غیرتمند از کیان اسلام و سرحدات کشور و نوامیس مردم و مجروحیتهای بیشمار، عاقبت در پنجم اردیبهشت سال۶۷ در منطقه شلمچه به مقام رفیع شهادت نائل آمد.)
لو رفتن کربلای۴ حقیقت داشت، اما پیش از آغاز عملیات هیچکس از آن آگاه نبود
دربارهی لو رفتن عملیات کربلای چهار و حواشی آن بسیار شنیدهایم، شما که در بطن ماجرا بودید از حال خود و بازخورد همرزمانتان در لحظهای که متوجه لو رفتن عملیات شدید و آنچه بین شما گذشت، بگویید.
این واقعیت دارد که دشمن هوشیار و واقف به عملیات بود. وقتی کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران در مقابل دشمنان قسمخورده و آماده با تکنولوژی بالا و کینه نسبت به جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد، دشمنان متحد به کمک یکدیگر میآیند. چنانچه هواپیماهای آمریکایی از کویت بلند میشد و تمام مناطق مرزی ما را بیآنکه به حریم هوایی ایران وارد شود، رصد میکرد و تمام اطلاعات مفید را به دشمن میداد. ماهوارههای دقیق و پیشرفتهی اروپا و روسی! قدم به قدم تجهیزات و جابهجاییها را در اختیار دشمن قرار میداد، لو رفتن چنین عملیاتهایی محتمل بود. وقتی دو تانک دشمن منهدم میشد و بلافاصله چند ده تانک دیگر جایگزین میگردید، نشاندهندهی تعداد بالای دشمنان و تکنولوژی و پیگیریهای بالای دشمن بود؛ مخصوصا بعد از عملیات والفجر ۸ با آن عظمت، دنیا پشت صدامی ایستاد که شکستش را نمیخواستند و دنبال پیروز نظامی نبودند، پس عملیات کربلای چهار هم لو رفت.. . دشمن همه پی ایجاد مشکل در نظام جمهوری اسلامی بودند و موفقیتهایی هم داشتند، ستون پنجم و مجاهدین خلقی که _ غیرقابلانکار _ داخل مجموعههای نظامی رسوخ کرده بودند، گزارش میدادند، این آدمنماها در شرایطی که همه در خط مقدم و پشت جبهه در تلاش برای عدم سقوط کشور بودند، از داخل کشور! گزارش خود ما را به دشمن میدادند و این اتفاق خیلی عجیب است.
خاطرهی دیگری از اینگونه اقدامات غیرانسانی ستون پنجم به یاد دارید؟
زمان اعزام سپاهیان محمد رسولالله از تبریز، ۶۰۰ نفر رزمنده از شهرستانهای مختلف آذربایجان جمع شده بودند. با قطار به سمت تهران بودیم تا پس از آن به سمت اهواز برویم، تونلهایی در منطقهی قافلانکوه وجود داشت که قطار بین راه و وسط این تونل ایستاد؛ دود لوکوموتیوها داخل کابینها و نفس بچهها به تنگ آمده بود، صدای اعتراض بچهها بلند شد تا درنهایت رئیس قطار آمد و گفت، راستش را بخواهید به ما خبر دادهاند داخل تونل قطار را پناه دهیم، چرا که گزارش اعزام شما را دادهاند و هواپیماهای عراقی، بالای سرمان همچون مگس! در حال پرواز و آنسوی تونل به انتظار قطار هستند تا به محض خروج، آن را بزنند. آنقدر این موضوع به طول انجامید تا هواپیماهای شکاری ما از تبریز بلند شوند، به قافلانکوه برسند و این هواپیماها را فراری دهند، تمام مدت به علت گزارش منافقین داخل تونل حبس بودیم اما چهمقدار از این اتفاقات روایت شدهاند؟
پس درست است که کربلای ۴ لو رفته بود اما اینکه از این آگاهی دشمن، “کسی” باخبر شده بوده باشد و باز گردان را به عملیات راهی کرده باشد، خیر صحیح نیست؛ ما لحظهای که داخل آب بودیم و تعدادی از بچهها که طبق عملیات، در مسیر ۹کیلومتری روبهرو رها شده بودند، به شرایط هوشیاری دشمن آگاه شدیم و قرارگاه، صلاح بر دستور به عقبنشینی بچههای موجود دانست. همرزمانی هم که رها شده و رفته بودند، پی آرمانها و اهداف خود بودند و شهادت مظلومانهی آنها بدان معنا نیست که عدمالفتحی صورت گرفته، چنانچه آسیب بسیاری هم به دشمن زدند و مناطقی را هم فتح کردند و البته تعدادی از آنان نیز موفق به بازگشت به مسیر شدند. وقتی کسی پای کار نظام و اهدافش باشد، اگر جان خود را هم پای اهداف مقدسش بگذارد شهید است چه در عملیات پیروز و چه شکستخورده و این مهم است.
اتاق فکر دشمن برای لحظه به لحظهی دنیا برنامه دارد و درخصوص کربلای چهار هم همینگونه عمل کرد و به قصد تخریب چهره و قداست دفاع مقدس، اقدام به روایت شایعههایی که همه میدانیم کرد.
با توجه به اینکه عملیات کربلای پنج، اندکزمانی بعد از کربلای چهار (دو هفته) انجام شد، روحیهی رزمندگان چهطور بود؟ یا علم به شکست عملیات و احتمالات چگونگی شهادت مظلومانهی همرزمان باعث انگیزهی مضاعفی گشته بود که قابل بیان باشد؟
کربلای چهار برای ما از لحظهای که برگشتیم، یک کار ناتمام ِ روی زمینمانده _ به هر دلیل و با هر عنوانی _ بود، فرماندهان ما هم همین را عنوان کرده و گفتند: “بچهها باید کار نیمهتمامتان را تمام کنید”.
البته درنظر داشته باشید بر خلاف باور عامه، ما در کربلای چهار، به نسبت کل عملیات شهیدان زیادی از دست نداده بودیم.
با توجه به حضور گردانهای مختلف، بیشترین شهدا از کدام شهر بودند؟
لشکرهای مختلف، شهیدان زیادی داده بودند، اما شهدای غواص ِلشکر امام رضا علیهالسلام (از مشهد) از بقیهی لشکرها بیشتر بود چون در طرح عملیات، زودتر از ما به آب میزدند و ما و پس از ما گردان قاسم و بقیه، پشت سر آنها بودیم. لذا علیرغم اینکه دو دسته از یک گردان رفته بودند، لشکر عاشورا، سازمان نظم غواصان خود را از دست نداده بود و ما آن کار نیمهتمام خود را به پایان رساندیم.
آنچه برای ما اهمیت داشت این بود که در خدمت اهداف و نظامهای والای خود باشیم، چرا که آرمانهای اسلام، پایه و مرام اصلی بود و اکنون نیز همینگونه است ولو اینکه دشمنیهایی هم حتی از طرف کسانی که لباس نظام را به تن دارند، دیده میشود.
آن کار نیمهتمام بعد از ۱۵روز آموزش شبانهروزی، با تلاش و در طبق اخلاص گذاشتن حتی جان عزیزمان و عنایت خدا به سرانجام رسید و این فتحالفتوح انجام شد و سرنوشت جنگ با کربلای پنج که فتحالفتوح کل دفاع مقدس بود، رقم خورد و شکل گرفت و همین امر هم از سر اخلاص بچهها بود که کربلای چهار را هم تبدیل به نصرت کردند. کربلای پنج، زادهی کربلای چهار است و هر دو یک عملیات هستند و پاسخ متقنی است به یاوهگویانی که وهن کشف جدیدی دارند.
از کربلای پنج، تصویر خاصی در خاطرتان مانده است؟
تمام کربلای پنج تصاویر خاص بود. بعد از شکستن خط اول، با علامت غواصان خطشکن، قایقهای مملو از نیرو باید به همان خط میزدند؛ این کار با رفع موانع توسط غواصان انجام شد. عملیات شبهنگام آغاز و صبحعلیالطلوع خط باز شده بود. اما در ادامه کربلای پنج، ۴۰شبانهروز به طول انجامید و این عملیاتها برای هر گردان، دنیایی تصویر و توضیح دارد.
موانع پنجضلعی، ادامهی موانع تا ۱۲کیلومتری بصره و مصائب گردانها در عبور از آنها از جملهی این موارد است.
بزرگترین مصداق عبور از موانع با طراحی نظامیان دنیا، در عملیات کربلای پنج اتفاق افتاد
لطفا خاطرهای از مواجهه با یکی از این موانع میفرمایید؟
این موانع در کربلای پنج، حاصل کارشناسی نظامیان تمام دنیا بود! ۷ کارشناس دستگیر شده بودند که یکی از آنها از هرزگوین بود! کشوری که در زمان جنگ خودش از کمک همهجانبهی ایران برخوردار بود، اما کارشناسان آنها برای چیدن موانع، کمک فکری و اجرایی عراق بودند. بشکههای انفجاری پرگاز با حرارت انفجاری بسیار بالا که اغلب غیرقابل خنثی بودند، از این جمله بود که اروپا به عراق تحویل داده بود. موانع و سیمخاردارهای حلقویشکل که سه ردیف روی هم سوار بود، موانع خورشیدی که برای قایق غیرقابل عبور بود، تلهمنورها و تلهانفجارهای خیلی پیچیده نیز از این دست بودند اما فراموش نکنید که مانع اصلی، خود آب بود. محدودیت حرکت، سرمای دائمی، لیز خوردن پا، عدم امکان اعمال قدرت و سنگر نداشتن، کار را صدچندان سختتر میکرد.
چیدمان خاکریزهای مثلثیشکل و محل استقرار ادوات سبک و سنگین روی آنها توسط اسرائیل ارائه شده بود؛ شرایط به نحوی بود که ادوات همدیگر را پشتیبانی میکردند و بهمحض وقوع شرایط سقوط یک ضلع، اضلاع دیگر کمک و پشتیبانی و بلافاصله نیروها را سرکوب میکردند و این طراحی از اساس خارج از قدرت صدام و خارج از ابتکار او بود، یاد گرفته بود زمین را مسلح کند اما بزرگترین مصداق عبور از موانع در عملیات کربلای پنج اتفاق افتاد. صدام آنچنان به این موانع امیدوار و مطمئن بود که در حرکتی تبلیغاتی و رجزگونه در تلویزیون عراق ظاهر شده و کلیدی طلایی را در دست چرخانده و گفته بود هر ارتشی بتواند از این موانع عبور کند، من کلید بصره را تقدیمش میکنم! اما خدای متعال خواست که نیروهای ما بعد از کربلای چهار، راهکارهایی پیدا و از همان موانع مورداطمینان صدام عبور کردند.
در دانشگاههای افسری دنیا، سلسله مباحثی با عنوان “جنگهای معاصر” وجود دارد که عملیاتهای بزرگ دفاعمقدس ما که به پیروزی انجامید همانند “کربلای۵” و “والفجر۸”، در دانشگاههای بزرگ دنیا در حال تدریس است و این امر، بزرگی کار را نشان میدهد؛ چرا؟ چون آنها متوجهاند که چه کار بزرگی در آن رودخانهی خروشان، افسانهوار انجام شده است. اینها افتخارات ما هستند و اگر قادر به تبیین آن نیستیم، بر عهدهی تک تک ما است. چنانچه مقام معظم رهبری میفرمایند، اگر روایتهای صحیح را به افکار عمومی دنیا نرسانیم، دشمن در روایتهای غلط پیشروی میکند و “کربلای۴” یکی از همین موارد است که در زمان خودش ولو با عنوان عدمالفتح، توضیح داده نشده و اکنون پاشنهی آشیل افکار عمومی خودمان گشته است درصورتی که پاسخ آن هم وجود دارد.
عملیات کربلای ۵ عملیاتی نظامی تهاجمی از سوی نیروهای مسلح ایران، علیه نیروی زمینی عراق، در جریان جنگ ایران و عراق است. این عملیات، ششمین عملیات نیروهای نظامی ایران برای فتح بصره است، که شدیدترین نبرد تاریخ جنگ ایران و عراق محسوب میشود. نیروهای ایرانی عملیات را در محور شلمچه به منطقهای موسوم به کانال ماهی، به صورت گسترده در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۵ با فرماندهی سپاه پاسداران آغاز کردند. عملیات کربلای ۵ با فاصله ۱۵ روز پس از عملیات کربلای ۴ انجام شد. این عملیات، پرهزینهترین و پرتلفاتترین عملیات این جنگ بود و از آن بهعنوان آغازی بر پایان جنگ ایران و عراق یاد میشود. بر اساس آماری دیگر در این عملیات ۷ هزار و ۶۵۱ ایرانی (از جمله حسین خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین و اسماعیل دقایقی، فرمانده لشکر ۹ بدر و محمدعلی شاهمرادی، جانشین لشکر ۴۴ قمر بنی هاشم) کشته، ۳ هزار و ۵۲۲ نفر مفقودالاثر و ۵۳ هزار و ۲۹۹ نفر زخمی شدند. این در حالیاست که تعداد کشتهشدگان جنگ در سال ۱۳۶۵ بر اساس آمار بنیاد شهید و امور ایثارگران؛ ۴۱ هزار و ۵۰ نفر است، که عمدهی آنها در نتیجهی عملیات کربلای ۴ و ۵ میباشد.